تقارن
28.000 تومان
آکابادورا قابلهی مرگ
ویژگیهای محصول
شناسه محصول:
K-113751
دسته: ادبیات, ادبیات داستانی جهان, ایتالیا, کتاب بزرگسال, محصولات
اطلاعات محصول
ابعاد | 12*20 |
---|---|
ناشر | |
مؤلف | |
مترجم | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
تعداد صفحات | ۱۸۹ صفحه |
شابک | 9786004561808 |
ارسال رایگان سبدهای خرید بالای یک و نیم میلیون تومان
ناموجود
36.000 تومان
ناموجود
ارسال پستی
طی 24 ساعت توسط شهر کتاب مشهد
ارسال امروز (فعلا مشهد، گلبهار، طرقبه ، شاندیز)
توضیحات تکمیلی
ابعاد | 12*20 |
---|---|
وزن | 156 گرم |
ناشر | |
مؤلف | |
مترجم | |
زبان | |
سال چاپ | |
نوع کاغذ | |
اندازه کتاب | |
نوع جلد | |
نوبت چاپ | |
تعداد صفحات | ۱۸۹ صفحه |
شابک | 9786004561808 |
نظرات (0)
امتیاز 0 از 5
0 بررسی
امتیاز 5 از 5
0
امتیاز 4 از 5
0
امتیاز 3 از 5
0
امتیاز 2 از 5
0
امتیاز 1 از 5
0
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آکابادورا قابلهی مرگ” لغو پاسخ
پیشنهادی برای شما
کوه جادو
745.000 تومان
کوه جادو
یک زندگی درونی بی نظیر در آن کوهستان زمستانی
هانس در چله تابستان از هامبورگ شهر زادگاهش برای دیدار سه هفته ای به داووس پلاتس در ایالت گراوبوندن سوئیس می رود تا یوآخیم فامیل بیمارش را ملاقات کند اما فضای آسایشگاه بیماران او را به تسخیر درمی آورد تا . . .
رویارویی با نظامیگری آلمان نازی
رمان با توصیفات وحشتناک از سرازیر شدن سربازان به کشتزارهای سوخته در آتش جنگ در هجوم خمپاره ها و تصاویر مهیب از اهریمن توپهایی که بر زمین مینشیند و فوران خاک، آتش، آهن ، سرب و انسانیت تکه پاره شده که محصول دانشی است در خدمت توحش، یک شمایل تکاندهنده و مرگبار از نظامیگری آلمان نازی ترسیم میکند و در دل این جشن جهانی مرگ سوال میکند، آیا یکبار دیگر عشق سر بر خواهد آورد.
درباره نویسنده
توماس مان، نویسندهی آلمانی متولد ۱۸۷۵ در جوانی تاریخ و ادبیات و اقتصاد سیاسی خواند و با پشتکار بالایی آثاری مانند تریستان، گرسنگان، تونیو کروگر، ساعت دشوار، در آینه، والاحضرت، فونتان پیر، شامیسو و مرگ در ونیز را به رشته تحریر درآورد. کوه جادو در سال ۱۹۲۹ جایزهی ادبی نوبل را برای این نویسنده به ارمغان آورد.
گشتی در کتاب
تنهایی مطلوب گردش را فراگرفته بود: عمیقترین تنهایی که به تصور می آمد، تنهایی ای که دل را از احساس وخامتی ناشناخته می انباشت، یکسو پرتگاهی بود پوشیده از کاجها، که در غبار برف پایان می یافت، و دیگر سو دامنه ای با شیبی تند، که در برفهای انبوه، مخوف، غول آسا، مدور و خمیده اش غارها و مغاک ها دهان میگشودند. چون بی حرکت می ایستاد تا صدای خود را نشنود، سکوت بینهایت بود، یک بی صدایی پنبه دوزی شده، ناشناخته، ناشنیده، که جایی دیگر هرگز پیش نمی آمد. نسیمی نبود که درختان را به کمترین وجهی تکان دهد، صدایی نبود، آواز پرنده ای به گوش نمیخورد. این سکوتی کهن بود که هانس کاستورپ، آنگاه که این چنین می ایستاد، بر آن گوش می خواباند- او بر چوبدستی تکیه داده و با دهان گشوده سر را بر شانه کج کرده بود، و برف همچنان خاموش و بی وقفه، آرام و بیصدا می بارید.
نقد و بررسیها
پاککردن فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.